مطالب جالب و طنز درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ نويسندگان پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:, :: 14:24 :: نويسنده : علی باقرزاده
پ ن پ جدید
و رستوران پیشخدمتو صدا کردم ... میگم آقا توی سوپ من مگس افتاده!
میگه مرده؟ پَ نه پَ هنوز زندست، داره شنا میکنه، صدات کردم بیایی نجاتش بدی ! یارو زده روح الله داداشی رو کشته، حالا گرفتنش میگه حالا چی میشه اعدامم میکنن؟؟
میگن پ نه پ میری مرحله بعد باید محراب فاطمی روهم بکشی به دوستم میگم من عاشق این ماشین شاسی بلندام ...
میگه منظورت پرادو و رونیزو ایناست؟ پَ نه پَ منظورم کامیونو تراکتورو ایناست ! ماشینه تا شیشه جمع شده ... یه نفر اون بغل افتاده پارچه سفید روش کشیدن ...
یارو داره رد میشه ... میگه مرده؟ پَ نه پَ تصادف خستش کرده خوابیده هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم ...
آمپولارو دادم به پرستاره ...میگه آمپول بزنم؟ پَ نه پَ توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم! تو صف پمپ گاز منتظرم تا نوبتم بشه ...
یارو زده به شیشه میگه آقا شما هم میخوای گاز بزنی؟ پَ نه پَ من میخوام لیس بزنم روی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه... اومده میگه... روزنامه میخونی؟
پَ نه پَ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتم سوار تاکسی شدم رسیدیم سر خیابون گفتم مرسی آقا ...
می گه پیاده می شین؟ پَ نه پَ خواستم بین مسیر یه تشکر ناغافلی کرده باشم جو از سنگینی درآد دندونم بد جوری درد میکرد ... دستمو گذاشته بودم رو صورتم ...
دوستم دید منو پرسید دندونت درد میکنه؟ پَ نه پَ دارم اذان میگم گذاشتمش رو میوت ، همسایه ها اذیت نشن! دراز کشیده بودم لب استخر ... دوستم میگه آفتاب می گیری؟
پَ نه پَ با خورشید مسابقه گذاشتیم، هر کی دیرتر بخنده برندس ! رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بیارم ...
مربیه میگه بچه رو میبریدش؟ پَ نه پَ همینجا میخورمش دارم کباب درست میکنم رو منقل و سیخای کبابو میگردونم ...
اومده خودشو لوس کرده با لحن بچه گونه میگه عشقم داری کباب درست میکنی؟ پَ نه پَ دارم فوتبال دستی بازی میکنم جلو عابر بانک تو صف وایسادم یارو می گه ببخشید شمام پول میخاین؟
پَ نه پَ خونه کامپیوتر نداریم میام اینجا فیس بوکم رو چک کنم رفتم تو آپارتمان دارم گوشت قربونی بین همسایه ها پخش میکنم ...
یارو میپرسه نذریه؟ پَ نه پَ با خود گوسفنده مشکل داشتیم کشتیمش ! برای طرح یه شکایت رفتم کلانتری ... طرف می گه از کسی شکایت دارین؟
پَ نه پَ اومدم فرار مایکل اسکلفیلد رو از فاکس ریور گزارش کنم مگس نشسته رو برنج به خواهرم میگم: مگـــــــــــــــــس ... !
میگه بکشمش؟؟ پَ نه پَ زشته برنج خالی بخوره یکم خورشت بریز واسش رفتم آلبالو بخرم ... یارو میگه بریزم تو پلاستیک؟
پَ نه پَ همینجوری دونه ایی بده بندازم دور گوشم خوشگل شم !!! به دوستم میگم دیشب تو کرمان یه پسره بنزین ریخته سرش خودشو تو خیابون اتیش زده...
میگه سوخت؟! پَ نه پَ یه جون گرفت رفت مرحله بعد ! رفتم دفتر هواپیمایی میگم عجله دارم میشه پرواز امروز شیراز رو واسم چک کنید؟
میگه اگه جا داد بگیرم؟ پَ نه پَ نگیر بذار پر شه من فردام میام چک میکنم بخندیم جلو در اورژانس بیمارستان اعصاب خورد دارم قدم میزنم ...
یارو میگه آقا چرا انقدر پریشونی مریض بد حال داری؟؟ پَ نه پَ تو امریکن آیدل اجرا دارم تو فکرم چجوری بخونم که سایمون ایراد نگیره! سوار تاکسی شدم. یارو صدای ضبطشو تا ته زیاد کرده بود. میگم میشه صدای ضبطتونو کم کنید؟
میگه اذییتتون میکنه؟! پَ نه پَ گفتم کم کنی این یه تیکشو من بخونم ببینی صدای کدوممون بهتره! رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکم سریع تر...
میگه شمام دستشویی داری؟ پَ نه پَ اومدم ببینم شما کم و کسری نداری ؟! نظرات شما عزیزان: پيوندها
تبادل لینک هوشمند |
|||
|